*/

Tuesday, September 30, 2008

تاریخ

پشت دروازه های سنگی شهر
اسبی از جنس چوب خوابیده است
ابلقی خوش نگار و تو خالی
سینه اش پر ز لشگری از قهر
لشکری در دلش همه ایمان
در سرش جهل و تیغ کین در دست

و در این سوی سنگی دیوار
ما اسیران موبدان اثیم(1)
شاهمان کور و کر و کژ کردار
روزمان تیره شاممان بس تار
دستمان بسته پایمان در دام
به تماشای ابلق ایام
مات از خردی شه بد کیش
که چنین بدسگال و خام اندیش
توسن مرگ را به شهر آورد
و دریغ از شکوه این ایوان
که سحرگاه خواهد آمد و درد
اسب ایمان ز خواب خواهد خاست
تیسفون را خراب خواهد کرد

داستان سياه سنگستان
شاه ابله و ابلق ايمان
بی گمان می رود ز خاطرها
آه از فکر کوته انسان

اين پر از پند قصه ی تاريخ
اين حديث قديمى تكرار
بازگوى حكايتى شوم است
آن که تاریخ را نمی داند
آن که تاریخ را نمی خواند
شوربختانه باز محکوم است
آزمونش کند هزاران بار

آدمداد

(1) اثيم به معنى ستمگر لقب يزدگرد سوم بوده است

Labels: