*/

Sunday, July 20, 2008

شيلر: «انسان در حال انديشه به هيچ چيز مطلقى نمى رسد»

اى شادى، اين لحن نه!
بگذار دلپذيرتر و شادتر
بخوانيم!

شادى، اى جرقه ى زيباى خداوند،
دختر بهشتى،
مست از شادى،
وارد حرم مقدس آسمانى تو مى شويم!
جادوى تو باز هم چيزى را به هم مى پيوندد
كه از هم جدا شده بود؛
جايى كه بال هاى نرم تو آرام گيرد،
تمام انسان ها برادر مى شوند؛

وقتى شاهكار به انجام مى رسد
كه براى دوست، دوست بود،
و كسى كه زنى دوست داشتنى را به دست مى آورد،
شادى كند!
بله، كاش روى كره ى زمين،
فقط يك شخص پيدا مى شد كه روح داشت!
و اگر كسى هرگز نتوانست،
پنهانى و گريان از اين محفل خارج شود.

تمام موجودات از سينه ى طبيعت
شادى را مى نوشند؛
تمام خوبى ها، تمام بدى ها
در پى رد سرخ فام آن هستند.
طبيعت به ما بوسه و تاك داد،
و يك دوست را با مرگ آزمايش كرد؛
شهوت به كرم داده شد،
و تولد در محضر خداوند ايستاد!

شاد، مانند حشرات آفتابى آن
در ميان آسمان زيبا
برادران، راه خود را برويد،
شاد، مانند قهرمانى كه براى پيروزى مى رود.

در آغوش گرفته و ميليونى باشيد.
از اين بوسه ى تمام جهان!
برادران! پدرى مهربان
حتماً در بالاى چادر ستارگان زندگى مى كند.
بر زمين مى خوريد، ميليون ها؟
اى دنيا، او را مى شناسى؟
او را در بالاى چادر ستارگان جستجو كنيد!
حتماً در آنجا زندگى مى كند!


شيلر


آدمداد

Labels: