*/

Tuesday, November 28, 2006

بيسم اِللهي رحوم؛
سالام نليکيم
بابا ما تصموم جيريفتيم چي بَريم خاريجَه تحصيلاتي عاليه بجيريم چي دوپلوم بي ما بيدهند چي نامزدي رياست جمهورو بشويم چونچي در آن مملچت اجر همونجوری پيش برود 70 موليون نامزد رياست جمهورو خواهيم داشتَه بود و چاهار نفر رای دهندَه چي اونهم زيری پونزيده سال میباشند
ايرادتمندی شوما
آگايي ايشارطي

Saturday, November 25, 2006

فوتبال ايران محروم شد با وجود محروميت باز هم آقايان از رو نرفتند از اونجايي كه ما هيچ وقت مقصر نيستيم و از اونجايي که ملت ما نمايدگان مظلوم تاريخ در زمين هستن از اونجايي كه تمام دنيا تقريبا 30 سال است كه کار و زندگيشون رو ول کردن و بسيج شدن دين ما مذهب ما اعتقادات ما رو مورد حمله قرار بدن و موفق نشدن اينبار حمله کردن به فوتبال ما و به قول يکي از روزنامه هاي ورزشي دريبل ناجوانمردانه فيفا البته مطمئنم اينبار هم اين دريبل زن مستکبر راه به جايي نخواهد برد و اين مهاجم آماتور در آفسايد مقامات ببخشيد مدافعين هوشيار ما متوقف خواهد شد پس اينبار هم همه با هم بخونيم و فرياد بزنيم شير سماور اگزوز خاور تو... استکبار جهاني قافيه كه نداره ولي حتما آين بار هم حقيقت داره پس همه با هم شير سماور ......

نود

Wednesday, November 22, 2006

هر دم از اين باغ ديشي مي رسد

تيام

Monday, November 20, 2006

Maz Jobrani

Check this out!

Adamdad

Labels: ,

Sunday, November 19, 2006

سلام اومدم خبر بخونم ياد صمد افتادم که مي گفت فيلتر ميکنم آي فيلتر ميکنم. هيچکي نميتونه مثل ما فيلتر کنه .فکر کنم تمام سايتهاي مربوط به کيک زرد باز باشند بقيه فيلتر آقاي پوارو


آنتلاکتوئل



سالام نَليکيم؛

ما بيلاخرَه 1 محنوای 2(اَن تل اکتوعيل) را هم فهميدی؛

ايرادتمندی شوما
آگای ايشارطي

1 بالاخره
2 معني

Wednesday, November 15, 2006

Why is it that everything he does is so crap?!!!

I asked myself this question a couple of times. Whatever he does is sarcastically a popular success: Ali G, Borat and Bruno . And finally I realized that he not only is a British jew, but also of Persian heritage! What a combination!!! I should have known from the start.

Adamdad.

Labels: ,

Thursday, November 09, 2006

قصه هاي ما و مشغو ليت هامون
صدام به مرگ محکوم شد. يادم روزي که توي زيرزمين گرفتنش تمام راه دانشگاه رو گريه کردم. فکر کنم لازم نباش که بگم دليلش از روي علاقه نبود. ياد روزاي جنگ افتادم, بمبارون ها ,آزادي خرم شهر, ياد به قول خودمون هشت سال دفاع مقدس, اون همه جووني که کشته شد. براي چي نميدونم ,حالا تقدسش بعد از پس گرفتن خاک خودمون چي بود چيزي که اين روز ها دليلش رو ميفهمم. زمان جنگ خوب جنگ بود بعدشم سازندگي مخصوصا به وسيله سردار سازندگي حالا هم که همه طالب حقوق شدن البته فقط عاشق يکي از حق هاشون. اين وسط فقط زمان خاتمي بود که قده يه قوطي حلبي سوراخ ازمون يه چيزي تراوش شد البته قربون بزرگ تر هامون برم کار کار انگيليس ها بود. صدام رفت خميني رفت ما هنوز به کربلا نرسيديم ,هنوز سرگرم هستيم مثل هميشه. يه روز با انقلاب يه روز با جنگ يه روز با سازندگي اين روز ها هم به لطف منجي يه مونده به اخر بشريت مشغول به پس گرفتن حقوق هامون هستيم از استکبار جهاني . اينا مشغوليت هاي سياسي مون
راجع به مشغوليتهاي خوصوصيمون بعدامي نويسم
تيام

Wednesday, November 08, 2006

سالام نَليکيم؛
ايمروز در نهار خورو1 چی بوديم ناقهان2 با نظر اينرجيهی هسته ای حگ موسلمی ماست نه تانها موافيگ3 چي طرفداری پرو پاچَه گورصي4 گضيه5 شودم و از اونجايي چی ما واگييان6 نيازمندی اينيم چی در ميانی چشورهايي ايسلامو به یَچ ابرگودرتي بيلا مونازيح تبديل بيشوِم بنابرِان نياز مندي اينرجِهي هسته اي البتي از نوعي صلح امیزی گضيه هستيم که هککس7 جراتي گلتهای ايضافو8 و رودر روی ما واستادن نکونو بعد ما ميتوانيم ميگداری از خاچی9 عتباتی عادیات را بی ايران واريد کونوم و بقوييم چی مين بعد کوليه ای عتباتی عاديات و همچَنون مچه ای موچرّمه 10 و گدس شريف به ايران اينتگال يافت چی بدين وسيلَه هم کلو11 از خِروجی ارز جلوجيری چرده ايم و هم بی صنعتی توروسم خدمتِ شايانی توجهو چرده ايم چی چَس نچرد12؛ و چو نتوانيستيم گدس13 را آزاد کونوم بدِن وسيله خوديمان کاري کونوم چي راهي گدس ايندفي واگييان از چربلا14 بقوذرد و آزادش کونوم چه ديجر اصلا مسئله ما با ايسرا اول15 هم حل بشود اينشاءالله تعالي؛
ايرادتمندی شوما
آگايي ايشارطی
  1. نهارخوری
  2. ناگهان
  3. موافق
  4. پروپاقرص
  5. قضيه
  6. واقعا
  7. هيچکس
  8. غلطهای اضافی
  9. خاک
  10. مکه مکرمه
  11. کلی
  12. خدمت شايان توجهی کرده ايم که کس نکرد
  13. قدس
  14. کربلا
  15. اسرائيل

Tuesday, November 07, 2006

پرسپوليس برد ولي اين بار بدون سلطان بدون فداييان سلطان بدون عقاب بدون مارادونا بدون خان و سرور پرسپوليس برد به خاطر يک تغيير سلطان رفت و يک مربي آمد يک مربي که حداقل ميدونه بالاترين ميزان آمادگي يک تيم 120 درصد نيست يک مربي که فرق دروازه فوتبال را با عضو شريف سبيعه محترمه گلر بيچاره ميدونه تو رو خدا بگذاريم اين آقاي مربي اسمش بي پسوند و پيشوند بمونه خان و سلطان به اندازه کافي داريم


نود 90



Sunday, November 05, 2006

قرنهاست که می سرایم، می نوازم، نقش می زنم، می نویسم و می سازم . قرنهاست که خلق می کنم و قرنهاست که بر مزار مخلوق خود زار می گریم. مخلوقی که یا با دست خود، پیش ازتولد و در ذهن به خاکش سپرده ام، یا خواه از سر بیم و خواه از سر تسلیم دست و پایش بریده ام، چشم و گوش و دهانش ببسته ام و عقل و دلش برکنده ام و سرانجام مرگ این مخلوق معلول را در آتش کینه ابلیس به عزا نشسته ام .

ابلیس کسی بود در میان ناکسان. بتی ساخت و نام آن خدای نهاد و مرا به کرنش در برابر آن خواند. من امتناع کردم. چرا که خدای من سنگ و خاک نبود. خدای من قرنها بود که خلق می کرد و در وجود من دست و پا و چشم و گوش و دهان و عقل و دل نهاده بود. ناکسی بود که در برابر آن مخلوق که دست و پا و چشم و گوش و دهان داشت اما عقل و دل نداشت کرنش کنم. و من امتناع کردم. از آن روز آتش کینه ابلیس بر من فرو باریدن گرفت. و چنین بود که سرانجام مرا به گناهی واهی از بهشت راندند و به جرم خوردن یک سیب به خاک سپردند.

در بهشت من همه چیز بودم. همه چیز بودم، اما آدم نبودم. بر خاک بود که آدم شدم. بر خاک بود که اختیار در اختیار من قرار گرفت. می توانستم بسرایم، بنوازم، نقش بزنم، بنویسم و بسازم. می توانستم خلق کنم و می توانستم بمیرانم. می توانستم خدایی بشوم یا ابلیسی. و هیچ ابلیسی نبود
تا مرا به گناه خدایی شدن بمیراند. اکنون می خواهم خلق کنم. اکنون می خواهم خدایی بشوم .

آدمداد