اربي رفت.
يك بهسي هست كه مدتهاست بين من و ماست: پارسي رفت! (براي اينكه بفهميد "رفتن" چيست اينجا را بخوانيد)
گزشته از فرهنگستان زبان و ادب فارسي كه جهت هفز غوت و اسالت زبان پارسي به انوان يكي از اركان هويت ملي ايران و زبان دوم آلم اسلام و هامل مارف و فرهنگ اسلام زرت و زرت اساسنامه مي دهد (و ديگر هيچ)، انوا و اغسام پيوندهاي پارسی سخن بگوییم و بزرگان ادب كه هريك به تريغي:
ناخرسندي خود را از رفتن پارسي الام مي دارند ما هم وزيفه داريم پارسي را پاس بداريم. اما چگونه؟ آيا بايد اساسنامه بدهيم، نسف واژه هاي پارسي را نگوييم، آتاتوركي امل كنيم و ...، مفرس بنويسيم يا مسل فرانسوي ها غبل از ورود واژه بيگانه برابر آن را بسازيم؟ شايد بد نباشد به اين پرسش پاسخ بدهيم غبل از اينكه پارسي برود!
و اما بد:
ديروز فهميدم كه غير از فارسي، تركي، فغانسه، انگليسي، آلماني، چيني و سواهيلي، زبان عصيل و معزوز و مقبول عربي هم ميرود!!! بعله ديشب محمان داشتم. رفيقي شفيق به نام حيدر صادره از بغداد مع العيال و الاولاد! بعد از صرف شام و شيريني عيونش به تخته نرد ما افتاد و ما را به حرب دعوت كرد. ما هم نه نگفتيم. بازي كه شروع شد بر ما عيان گشت كه وامصيبتا، واغيرتا، وااصفا، عربي رفت. حيدر در هنگام شمارش به فارسي ميگفت يك، دو، سه، چهار (تاكيد ميكنم چهار)، بنج، شش!!! متعجبانه برسيدم كه راز جيست؟ گفت كه اينها تنها لغات فارسي در عربي(عراق) نيستند. مثلا در عراق به تختخواب ميگويند چهارپايه!!! گفتم آخر شما كه چ نداريد. گفت ما آنرا نمي نويسيم فقط ميگوييم. از اينجا بر ما معلوم شد كه بعله عربي هم رفت!
آدمداد
0 Comments:
Post a Comment
<< Home