*/

Sunday, February 25, 2007

ديسگوه ايرانو

سالام نليکيم؛
باتوجه به اينچه آخر هفثه اي غوذ شته مارا به يچ محلی به ايسم ديسگوه ايراني بردند دوهست دارم درباره آن چند خطي بينويسم چي لااگل دلم خونچ شي؛
اولنديش ما در آن موحوط فرهنجي و صمومو موزيچهای دره پيتی ايرانی شنيديم چي بسيار مسرور شدوم
دوييومنديش اين آقايي چي بهش جي دی ميقوفتند وقتي از آهنجهای درپيت خسته شد شورُح چرد به آهنج هايي مونحطي فرنجی و عربو و خولاصه زبانهای غير آدميزاد چي اجر ما ميخواستيم اونهاری بيشنويم ميتونستيم بريم وسط شهر بيدون پول وِروديه چي البته 10 اويروی ناگابيل بيشتر نبود.
سيوم اين چي ما ايراني های موحترم چي ادعامون مخرج اولاغ را به خونريزی مياندازد اينگار چي عادت چرده ايم چي آخر پارتي رو بيزنيم به هم اون از تو فيلم هامون چي کافه ني به هم ميرختيم اونم از جمهوری اسلامو چي مهموني هارو به هم ميريزی اينجا هم چي چَسي باچَسي کارو نداری خودمون با هم داوا ميکنوم چه چي مثلا آگاي ايچس از بگل خانوم ايجرج رد شد؛

از اينها غذشته ميخواستم ايلام کونم چی تا چند روزي ديجر يچ خبر مسرت بخش غير هسته ای برای بچه های باهالی چونون قفت دارم و اون اين چی رادي يولي چند دگيگه ای اينتورنتي ايشارطي به حول گووه ای ايلاهو راه اندازو خواهد شد؛

ايرادتمندی شوما
آگای ايشارطی

0 Comments:

Post a Comment

<< Home